تلویزیون جغرافیای ملی آمریکا فیلمی از زندگی مردم این کشور که هنوز اغلب مانند دوران چنگیزخان زندگی میکنند پخش میکرد که اشک بر دیده میآورد که این قوم چقدر عقب مانده و فقیر و بیچارهاند.
میدانید که مغولها گاو و گوسفند را ذبح نمیکنند؛ خفه میکنند! این صحنه را که دیدم حالم به هم خورد و از تماشای دنباله فیلم مستند صرفنظر کردم.
من نمیدانم مقامات ورزشی ایران چه اصراری دارند تیمی از جوانان را به این کشور فقیر و بیچاره بفرستند و تازه متوقع باشند دولت مغولستان پول ویزا را از آنان نگیرد و صبحانه و ناهار و شام مجانی هم به ایشان بدهد، از هتل اخراجشان نکند و قربان صدقهشان هم برود؟
به راستی چگونه ما آنقدر توانایی مالی داریم که در کشورمان همایشهای هزار نفری تشکیل بدهیم. هزار مهمان را در بهترین هتلهای مملکت مورد پذیرایی قرار دهیم، بلیت هواپیما و هزینه اتاقهای مجلل را برای بیگانگان فراهم آوریم، ولی وقتی تیم جوانان خود را به کشوری دور افتاده، دربسته، فقیر و درمانده اعزام میداریم پول ویزا و هزینه پذیرایی آنان را قسطی و با آبروریزی به دستشان برسانیم؟
آوازه پذیرایی ایرانیان از مهمانان خارجی در جشنها و همایشها و مراسم تحلیفها در مطبوعات و رسانههای جهان منعکس میشود. قبل از انقلاب هم دست و دلبازی بیمورد مقامات ایران تا آنجا بود که ارتشبد فرانسوی گامبیز در سال 1354 در کنفرانس جغرافیای نظامی ارتشهای جهان گفت: پذیرایی گرم و سخاوتمندانه ایرانیها شگفتیانگیز است! چه قبل و چه بعد از انقلاب ما سفرههای رنگین پهن کرده، حتی پول تو جیبی و هدایای گران به مهمانان بیکاره و مفتخوار که تا از ایران میروند محبتهایمان را از یاد برده زیر هر قطعنامه تحریم آمریکا با خط درشت امضا میگذارند، تقدیم میکنیم ولی با بیآبرویی تیم جوانان را به کشوری که آه ندارد با ناله سودا کند میفرستیم که گرسنهشان بگذارند و در اتاق کوچکی از ده کشتیگیر پذیرایی کنند؟
بیلیاقتی و ندانم کاری تا کی؟
من دلم میخواهد از یکی از این مسؤولان ورزش کشور بپرسم، آیا چند سطر از روابط مغولستان با ایران را میتواند بنویسند؟ یا بگویند؟
این مغولها در دوران کبکبه و دبدبهشان که چنگیز آنان را متحد کرد و به جان مردم آسیا و حتی اروپا انداخت، غذای درس و حسابی نداشتند بخورند. «پلان کارپینو» کشیش و سیاح ایتالیایی مینویسد که موش و گربه و مار و سوسک میخوردند و حتی شپشهای بدن خود را گرفته با لذت میخوردند! حالا آقایان مقامات ورزشی جوانان ایرانی را به آنجا میفرستند آن هم با جیب خالی که مغولها از ایشان پذیرایی بکنند؟ نوشتهاند برنج مانده میخوردیم و نان برای صبحانه نداشتیم. خود مغولها تا زمانی که به ایران حمله کردند نمیدانستند نان چیست؛ خوردنی است، پوشیدنی است یا لمس کردنی است.
اجداد این مغولها شاید حدود ده میلیون ایرانی بیگناه و مظلوم را سر بریدند. آقایان سواد ندارند، میل مطالعه هم ندارند والا با خواندن کتاب تاریخ جامع غازانی و تاریخ خواجه جوینی میدیدند قوم مغول با مردم غیرنظامی و بیگناه و مظلوم ایران چه رفتار شناعت بار و فجیع و غیرانسانی کرد. چگونه از جان و مال و ناموس مردمی که هیچ گناهی نداشتند نگذشت. حال خودمان را لوس میکنیم و تیم کشتی گیران جوان ایران را به آنجا میفرستیم و حتی چند هزار دلار پول کف دستشان نمیگذاریم که آن همه بیاحترامی و پستی و دنائت و فرومایگی تحمل کنند.
از جدشان، چنگیز خان چه دیدیم که از قومی گرسنه و بیچاره و فقیر چون امروزهایشان توقع محبت داشته باشیم؟
وای بر همه ما، وای بر همه خوانندگان و وای بر وزارتخانهای که این همه خواری و اهانت را تحمل میکند و دم برنمیآورد.
نظر شما